نمی دانم آخر چه بر سرش می آید. هر از گاهی که پای حرفهایش می نشینم صرفا فقط نقشِ یک شنونده را ایفا می کنم. اصواتی از این گوش وارد و از گوشی دیگر خارج می شوند و منی که فقط به چشمهایش خیره شده ام؛ با هر بار سر تکان دادن به علامتِ حقِ با توست؛ از خود می پرسم یک انسان مگر چقدر صبر دارد؟! نگاهم را که به زمین می اندازم در دلم می گویم کاش همه چیز دست به دست هم بدهند و روزگار و روزگارش بر وفق مرادش شود؛ که ناگهان با صدای بغض آلودی می گوید "درسته که خسته ام، درسته که تنهام، اما محاله از پا بشینم؛ من ادامه میدم".

+ عنوان: حافظ

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اجاره ماشین عروس خبرگزاری" هک_ست_فید" گلهای پونه Matt فینالیست ها داستانهای کوتاه و بانمک من مهربانم Christina خرید اینترنتی دیوارپوش